نقش دوستان در سعادت و شقاوت انسان

نویسنده : سيد ابوالفضل سيدى

مقدمه

روز قيامت صحنه‏هاى تكان دهنده و در عين حال آموزنده‏اى دارد كه مى‏توان از آنها براى تنظيم زندگى معنوى و تكامل روحى در سايه آيات الهى استفاده كرد؛ روزى كه به تعبير قرآن كريم: «يُبَصَّرُونَهُمْ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدي مِنْ عَذابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنيهِ * وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخيهِ * وَ فَصيلَتِهِ الَّتي تُوءْويهِ * وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَميعاً ثُمَّ يُنْجيهِ»؛
«آنها را نشانشان مى‏دهند، [روزى است كه] انسانِ خطا كار دوست دارد فرزندانش، همسرش، برادرش و قبيله‏اش را كه از او حمايت مى‏كرد و تمامى انسانهاى روى زمين را فدا كند تا مايه نجاتش گردند.»
و نيز روز حسرت و پشيمانى است.
عوامل اين حسرت و پشيمانى بسيار است و بررسى همه آنها مجالى وسيع مى‏طلبد. در اينجا تنها به ذكر دو عامل مى‏پردازيم كه بسيار مهم است و در شدت اهميت آن همين بس كه آياتى چند از سوره‏هاى قرآن كريم به آن اختصاص يافته: يكى از اين دو عامل دوست شدن با دوستان ناباب و گمراه كننده است كه انسان را از راه حق منحرف مى‏سازند و ديگرى نداشتن دوستان خوب است كه در سايه آنها، انسان خطا كار مى‏تواند از آتش قهر و عذاب الهى نجات يابد.

ضرورت دوست‏يابى

انسان ذاتا موجودى اجتماعى است و نمى‏تواند به تنهايى و به دور از اجتماعات انسانى زندگى كند. افراد بسيار كمى هستند كه از اين قاعده مستثنى بوده، به دور از محيطهاى اجتماعى زندگى مى‏كنند؛ البته آنان نيز از تأثير اين محيطها بى‏بهره نيستند. افراد انسانى ناگزير از تعامل و داد و ستد روحى و فرهنگى با يكديگرند كه در ضمن آن زمينه‏هاى آشنايى، دوستى و همنشينى آنان فراهم مى‏آيد و نيازهاى فطرى و عاطفى آنان تأمين مى‏شود. بنابراين، در زندگى بشرى، چاره‏اى از دوستى و همنشينى افراد انسانى با يكديگر نيست. تك تك انسانها با طبايع و عواطف گوناگونى كه دارند، نقاط مشترك يكديگر را مى‏يابند و با هم دوست و همنشين مى‏گردند. از رهگذر اين دوستيها، نتايج متعددى به بار مى‏نشيند و عواقب بد يا خوب و فوايد گوناگونى نصيب انسان مى‏گردد.
در اين ميان، آيات قرآن كريم و بيانات حضرات معصومين عليهم‏السلام نقش بسيار مهمى در جهت دادن به اين دوستيها و پرهيز از عواقب ناگوار دنيوى و اخروى آنها بر عهده دارند. عواقب وخيمى كه از دوستان بد در دنيا گريبانگير انسان مى‏شود و همچنين فوايدى كه از دوستان خوب نصيب انسان مى‏گردد، در زندگى روزمره، كم و بيش مشهود است؛ اما آثار اخروى اين عواقب و فوايد را فقط مى‏توان در لا به لاى آيات قرآن كريم و بيانات حضرات معصومين عليهم‏السلام جستجو كرد. در اينجا به ذكر چهار نمونه از آيات مى‏پردازيم كه نشانگر چهار نكته مهم در آخرت است:

حسرت به خاطر برگزيدن دوست بد

«وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظّالِمُ عَلى يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبيلاً * يا وَيْلَتى لَيْتَني لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَليلاً لَقَدْ أَضَلَّني عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جائَني وَ كانَ الشَّيْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً»؛
«و [به ياد بياور] روزى را كه [انسان] ظالم، دو دست خويش را [از شدت پشيمانى] با دندان گزيده، مى‏گويد: اى كاش با رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله راهى برگزيده بودم! اى واى بر من! كاش فلانى را به عنوان دوست خود انتخاب نكرده بودم! او مرا از ياد حق گمراه ساخت، بعد از آنكه [آگاهى] به سراغ من آمده بود و شيطان هميشه باعث سر افكندگى انسان است.»

شأن نزول

الف. اين آيات درباره عقبة بن أبى معيط و أبىّ بن خلف كه از دوستان قديمى همديگر بودند، نازل شده است. يكى از عادات عقبه اين بود كه هرگاه از مسافرت باز مى‏گشت، غذايى فراهم مى‏ساخت و بزرگان قومش را دعوت مى‏كرد و با پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نيز زياد مجالست مى‏نمود. روزى از مسافرت باز گشت، غذايى فراهم نمود و ميهمانى بزرگى ترتيب داد. پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نيز به ميهمانى دعوت شد. هنگامى كه موقع خوردن غذا فرا رسيد، پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله از اين فرصت براى هدايت عقبه استفاده كرد. او كه از عادات اعراب در زشتى نخوردن غذا توسط ميهمان با خبر بود، به عقبه فرمود: تا شهادت به وحدانيت خداوند متعال و رسالت من ندهى، از غذاى تو نمى‏خورم. عقبه گفت: «أَشْهَدُ أَنْ لا اِ لهَ اِلَّا اللّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدا رَسُولُ اللّهِ.» خبر شهادتين عقبه به گوش ابىّ بن خلف كه در آن مجلس حضور نداشت، رسيد.
نزد او آمد و گفت: آيا تو نيز شيفته محمد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله شده‏اى؟ عقبه گفت: نه، به خدا سوگند! مردى بر سر سفره من حاضر شده بود و حاضر نبود از غذاى من بخورد، مگر آنكه شهادتين را بر زبان جارى كنم. من شرم كردم كه او غذا نخورده از منزل من برود. به همين سبب، شهادتين را گفتم. او نيز غذا خورد.
أبىّ بن خلف گفت: من هرگز از تو راضى نمى‏شوم، مگر اينكه نزد او بر ـ ـ وى و [نعوذ بالله] بر صورت او آب دهان بيفكنى. عقبه نيز چنين كرد و مرتد گرديد. او علاوه بر اين كار زشت خود، زهدان چهار پايى را گرفت و بر كتف آن حضرت افكند.
ضحاك مى‏گويد: «هنگامى كه عقبه به صورت پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله آب دهان انداخت، آب دهان او [به اعجاز الهى] بر چهره خودش برگشت و گونه‏هايش را سوزانيد؛ به گونه‏اى كه جاى سوختگى گونه‏هايش تا هنگام مرگ بر صورت او بود.»
ب. برخى گفته‏اند: اين آيات در حق هر كافر يا ظالمى كه در كفر و ظلم از ديگرى پيروى كرده و متابعت امر الهى را ترك نموده، نازل شده است.
ناگفته پيداست كه شأن نزول، هيچ گونه خصوصيتى ندارد و نمى‏توان آيات مذكور را تنها بر خصوص شأن نزول حمل كرد. معناى آيه عام بوده، شامل تمامى انسانهايى است كه به وسيله دوستان بد از راه حق منحرف شده‏اند. همه آنان در روز قيامت حسرت مى‏خورند و از اينكه از راه حق تبعيت نكرده و به خاطر به دست آوردن رضايت دوستان، رضايت الهى را زير پا نهاده‏اند، پشيمان مى‏شوند و دست خويش را از شدت پشيمانى با دندان مى‏گزند و مى‏گويند: «اى كاش با فلان كس دوست نشده بودم!»

عاقبت دوستان مؤمن و دوستان بد

قرآن كريم، احوال دوستان بد و خوب را در روز قيامت چنين توصيف مى‏كند:
«الْأَخِلاّءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقينَ»؛ «دوستان در اين روز دشمن همديگرند، مگر پرهيزگاران.»
اين آيه نشان مى‏دهد كه دوستان بد، هر قدر هم كه در دنيا دوستى‏شان عميق باشد، در روز قيامت دشمنان يكديگر مى‏شوند و دوستان خوب هر قدر هم كه در دوستى‏شان ضعيف باشند، در روز قيامت هم دوستان همديگر مى‏باشند.
اما علّت دشمنيها در اين است كه دوستان بد پس از ديدن صحنه‏هاى وحشتناك روز قيامت و رؤيت جهنم و بهشت، ازاعمال بد خويش به سختى پشيمان مى‏شوند و چون راه بازگشتى هم در كار نيست، بر طبق عادت هميشگى تمام خطاكاران، تقصير گمراهى خويشتن را بر گردن دوستان خود مى‏اندازند و آنان را مقصر قلمداد مى‏كنند و بدين گونه، دوستيها به دشمنى تبديل مى‏شود.

سرزنش دوستان بد، توسط دوستان مؤمن

قرآن كريم حكايتى عبرت‏آموز از اهل بهشت نقل مى‏كند، بدين ترتيب: در حالى كه بهشتيان غرق در نعمتهاى بهشتى هستند، يكى از آنان به ياد يكى از دوستان بد خويش مى‏افتد و احوال او را از دوستان بهشتى خود مى‏پرسد و ناگهان او را در قعر جهنم مى‏بيند و شروع به سرزنش او مى‏كند:
«فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ يَتَساءَلُونَ قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّي كانَ لي قَرينٌ * يَقُولُ أَ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُصَدِّقينَ * أَ إِذا مِتْنا وَ كُنّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنّا لَمَدينُونَ * قالَ هَلْ أَنْتُمْ مُطَّلِعُونَ فَاطَّلَعَ فَرَآهُ في سَواءِ الْجَحيمِ * قالَ تَاللّهِ إِنْ كِدْتَ لَتُرْدينِ * وَ لَوْ لا نِعْمَةُ رَبِّي لَكُنْتُ مِنَ الْمُحْضَرينَ»؛
«بعضى [از بهشتيان] رو به بعضى ديگر كرده، مى‏پرسند. يكى از آنها مى‏گويد: من همنشينى داشتم كه هميشه مى‏گفت: آيا به راستى تو از تصديق كنندگان هستى [و اين سخن را باور كرده‏اى] كه وقتى ما مرديم و به خاك و استخوان تبديل شديم، [زنده شده و] جزا داده مى‏شويم! سپس مى‏پرسد: آيا [از او] اطلاعى داريد؟ ناگهان از احوال او آگاه مى‏شود و او را در وسط جهنم مى‏بيند. مى‏گويد: به خدا سوگند! نزديك بود مرا به هلاكت بكشانى و اگر نعمت پروردگارم نبود، من نيز از احضار شدگان [در دوزخ[ بودم.»

حسرت كفار از نداشتن دوست خوب

خداوند متعال سخن بعضى از جهنميان را چنين نقل مى‏فرمايد:
«فَما لَنا مِنْ شافِعينَ * وَ لا صَديقٍ حَميمٍ»؛ «ما هيچ شفاعت كننده و دوست مهربانى نداريم.»
اين آيات را با بيان روايتى كه جابر بن عبد الله انصارى از پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نقل كرده، توضيح مى‏دهيم:
آن حضرت فرمود: «إِنَّ الرَّجُلَ يَقُولُ فِي الْجَنَّةِ مَا فَعَلَ صَدِيقِي فُلَانٌ وَ صَدِيقُهُ فِي الْجَحِيمِ فَيَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى أَخْرِجُوا لَهُ صَدِيقَهُ إِلَى الْجَنَّةِ فَيَقُولُ مَنْ بَقِيَ فِي النَّارِ فَما لَنا مِنْ شافِعِينَ وَ لا صَدِيقٍ حَمِيمٍ؛ مردى [از بهشتيان] در بهشت مى‏گويد: فلان دوستم چه مى‏كند؟ در حالى كه دوستش در جهنم است. خداوند متعال [به فرشتگان] مى‏فرمايد: دوست او را به نزدش در بهشت ببريد. بقيه جهنميان مى‏گويند: ما هيچ شفاعت كننده و دوست مهربانى نداريم.»
و امام صادق عليه‏السلام در اهميت دوست خوب به اين آيات استناد جسته، مى‏فرمايد:
«جايگاه دوست خوب، بسيار بالاست؛ به گونه‏اى كه جهنميان به او پناه برده، او را قبل از خويشاوند مهربان [خويش] مى‏خوانند. خداوند متعال به نقل از آنان چنين مى‏فرمايد: ما هيچ شفاعت كننده و دوست مهربانى نداريم.»
يكى از ثمرات اخروى دوست خوب، همين است كه در آيات و روايات ذكر شده، به آن اشاره شد؛ بدين معنا كه انسان خطا كار جهنمى به احترام دوست خوبى كه در دنيا داشته است، ممكن است مورد آمرزش قرار گيرد و خلاصى يابد و به دوست بهشتى‏اش بپيوندد.

اهميت انتخاب دوست خوب

پس از بيان عواقب و خيم انتخاب دوست بد و فوايد انتخاب دوست خوب، با توجه به اهميتى كه اين مسئله در روايات حضرات معصومين عليهم‏السلام دارد، اين بحث را در روايات پى مى‏گيريم.
در روايتى از پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به نقل از امام صادق عليه‏السلام چنين مى‏خوانيم: «الْمَرْءُ عَلَى دِينِ خَلِيلِهِ فَلْيَنْظُرْ أَحَدُكُمْ مَنْ يُخَالِل؛ «انسان بر دين دوست خويش است. پس هر كدام از شما بايد بنگرد كه با چه كسى دوستى مى‏كند.»
اين روايت و رواياتى از اين دست، نشانگر تأثير دوست در شكل‏گيرى ايمان دينى و اعتقاد مذهبى افراد انسانى است. در بعضى از روايات، دوست به عنوان ملاك بدى و خوبى، ديندارى و بى دينى معرفى شده است. به عنوان نمونه، دو روايت را نقل مى‏كنيم:
1. امير المؤمنين عليه‏السلام فرمود: «... فَمَنِ اشْتَبَهَ عَلَيْكُمْ أَمْرُهُ وَ لَمْ تَعْرِفُوا دِينَهُ فَانْظُرُوا إِلَى خُلَطَائِهِ فَإِنْ كَانُوا أَهْلَ دِينِ اللَّهِ فَهُوَ عَلَى دِينِ اللَّهِ وَ إِنْ كَانُوا عَلَى غَيْرِ دِينِ اللَّهِ فَلَا حَظَّ لَهُ مِن دِينِ اللَّهِ؛... پس هر گاه امر كسى بر شما مشتبه شد و دين او را نشناختيد، به همنشينان او نگاه كنيد. اگر آنان اهل دين خدا بودند، او نيز بر دين خداست و اگر بر غير دين الهى بودند، او نيز بهره‏اى از دين خدا نبرده است.»
2. حضرت سليمان عليه‏السلام فرمود: «در باره كسى قضاوت نكنيد تا به دوستان او بنگريد؛ زيرا انسان به وسيله دوستان و يارانش شناخته شده، به هم صحبتها و رفقايش منسوب مى‏شود.»
و در روايتى از حضرت امام صادق عليه‏السلام ، دوست دشمن به عنوان دشمن قلمداد شده است:
«صَدِيقُ عَدُوِّ عَلِيٍّ عليه‏السلام عَدُوُّ عَلِيٍّ عليه‏السلام ؛ دوستِ دشمن حضرت على عليه‏السلام ، دشمن آن حضرت است.»
و بر طبق روايتى از پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ، تنها ماندن بهتر از گزينش دوست بد است:
«اَلْوَحْدَةُ خَيْرٌ مِنْ قَرِينِ السَّوْءِ؛ تنهايى بهتر از دوست بد است.»

معيار گزينش دوست

با توجه به اهميت ويژه‏اى كه احتراز از دوست بد بر اساس ديدگاه حضرات معصومين عليهم‏السلام دارد، اين مفهوم در روايات متعددى بيان شده كه به نقل و بررسى بعضى از آنها مى‏پردازيم:
حضرت امام صادق عليه‏السلام در باره مفهوم دوست خوب و بد چنين مى‏فرمايد:
«اُنْظُرْ إِلَى كُلِّ مَنْ لَا يُفِيدُكَ مَنْفَعَةً فِي دِينِكَ فَلَا تَعْتَدَّنَّ بِهِ وَ لَا تَرْغَبَنَّ فِي صُحْبَتِهِ فَإِنَّ كُلَّ مَا سِوَى اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مُضْمَحِلٌّ وَخِيمٌ عَاقِبَتُهُ؛ هر كس كه منفعت دينى به تو نرساند، بشناس! به او توجهى مكن و رغبتى به همراهى با او نداشته باش؛ زيرا آنچه غير از خداوند تبارك و تعالى است، نابود شدنى و عاقبت آن ناگوار است.»
بر اساس اين روايت، ملاك دوستى و گزينش دوست، رسيدن به منافع دينى و اخروى است. هر كس اين منفعت را نصيب انسان كند، «دوست خوب» است و مى‏توان او را به دوستى برگزيد و هر كس چنين منفعتى را به انسان نرساند، «دوست بد» است و از همنشينى با او بايد پرهيز كرد.
در بعضى از روايات، پاره‏اى از ويژگيهاى دوستان بد به همراه علت احتراز از آنان ذكر شده است. مهم‏ترين اين مصاديق عبارت است از: انسانهاى شرور، احمق، بخيل، ترسو، دروغگو، كافر، فاجر، فاسق و قاطع رحم. رواياتى از اين دست را ذكر مى‏كنيم:
1. امام محمد باقر عليه‏السلام فرمود: «لَا تُقَارِنْ وَ لَا تُوَاخِ أَرْبَعَةً الْأَحْمَقَ وَ الْبَخِيلَ وَ الْجَبَانَ وَ الْكَذَّابَ أَمَّا الْأَحْمَقُ فَإِنَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَنْفَعَكَ فَيَضُرُّكَ وَ أَمَّا الْبَخِيلُ فَإِنَّهُ يَأْخُذُ مِنْكَ وَ لَا يُعْطِيكَ وَ أَمَّا الْجَبَانُ فَإِنَّهُ يَهْرُبُ عَنْكَ وَ عَنْ وَالِدَيْهِ وَ أَمَّا الْكَذَّابُ فَإِنَّهُ يَصْدُقُ وَ لَا يُصَدَّقُ؛ با چهار شخص همنشين نشو و برادرى نورز: احمق، بخيل، ترسو، دروغگو. اما احمق؛ چون او مى‏خواهد به تو نفع برساند، ولى ضرر مى‏زند. اما بخيل؛ چون از تو مى‏ستاند، اما به تو نمى‏بخشد. اما ترسو؛ چون از تو و پدر و مادر خويش مى‏گريزد. اما دروغگو؛ چون راست مى‏گويد، ولى تصديق نمى‏شود.»
2. امير المؤمنين عليه‏السلام فرمود: «...إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله كَانَ يَقُولُ مَنْ كَانَ يُوءْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الآْخِرِ فَلَا يُوَاخِيَنَّ كَافِراً وَ لَا يُخَالِطَنَّ فَاجِراً وَ مَنْ آخَى كَافِراً أَوْ خَالَطَ فَاجِراً كَانَ كَافِراً فَاجِراً؛... پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله همواره مى‏فرمود: هر كس به خدا و روز قيامت ايمان دارد، با هيچ كافرى برادرى نكند و با هيچ بدكارى رفت و آمد نداشته باشد، و هر كس با كافرى برادرى نمايد و يا با بدكارى رفت و آمد داشته باشد، كافر بدكار خواهد بود.»
3. از ابن عباس نقل شده است كه گفته شد: «يَا رَسُولَ اللَّهِ أَيُّ الْجُلَسَاءِ خَيْرٌ قَالَ مَنْ ذَكَّرَكُمْ بِاللَّهِ رُوءْيَتُهُ وَ زَادَكُمْ فِي عِلْمِكُمْ مَنْطِقُهُ وَ ذَكَّرَكُمْ بِالآْخِرَةِ عَمَلُه؛ اى پيامبر خدا! كدام يك از همنشيان بهترند؟ فرمود: كسى كه ديدن او شما را به ياد خدا بيندازد، سخن گفتن او بر دانش شما بيفزايد و عمل او شما را به ياد آخرت بيندازد.»
4. امام صادق عليه‏السلام نيز ملاكى دقيق ارائه مى‏دهد؛ آنجا كه به يكى از يارانش مى‏فرمايد:
«مَنْ غَضِبَ عَلَيْكَ مِنْ إِخْوَانِكَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَلَمْ يَقُلْ فِيكَ شَرّاً فَاتَّخِذْهُ لِنَفْسِكَ صَدِيقاً؛ هر كدام از برادرانت كه سه بار بر تو خشم گرفت، ولى در باره تو سخن بدى نگفت، او را به عنوان دوست برگزين!»

رعايت دو نكته در دوستى

در انتهاى اين بحث، با استمداد از دو روايت، دو ادب از آداب دوستى را ذكر مى‏كنيم:
1. رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «إِذَا أَحَبَّ أَحَدُكُمْ صَاحِبَهُ أَوْ أَخَاهُ فَلْيُعْلِمْهُ؛ هنگامى كه يكى از شما، همنشين يا برادرش را دوست داشت، او را آگاه سازد!»
2. امام صادق عليه‏السلام فرمود: «لَا تُطْلِعْ صَدِيقَكَ مِنْ سِرِّكَ إِلَّا عَلَى مَا لَوِ اطَّلَعَ عَلَيْهِ عَدُوُّكَ لَمْ يَضُرَّكَ فَإِنَّ الصَّدِيقَ قَدْ يَكُونُ عَدُوَّكَ يَوْماً مَا؛ دوستت را بر سرّت تنها به مقدارى آگاه ساز كه اگر دشمنت بر آن آگاهى يابد، تو را ضررى نرساند؛ زيرا دوست گاهى به دشمن تبديل مى‏گردد.»
منبع: ماهنامه مبلغان